
شهید محمدباقر مرد عمل بود. مجاهدی مقتدر، پاسداری راستین و رزمنده ای جسور.
بیش از بیست سال با هم بودیم. هیچ موقع حرکتی بر خلاف شرع اسلام و اخلاق اسلامی نداشت. دارای قلبی پاک و مطمئن بود. همیشه آرام و لبانی متبسم داشت؛ اما در درون او غوغایی بود که فقط خودش و خدای خودش می دانست کم حرف می زد و کم سخن می گفت وقتی شروع به حرف زدن میکرد خیلی متین و با وقار حرف می زد آگاه و روشن و بیدار بود.
آنچنان در عبادت غرق می شد که در وجودش حالت خاصی مشاهده می شد.
با اینکه چندین بار به جبهه اعزام شد و درعملیات بیت المقس از ناحیه دست چپ به شدت مجروح شد اما همچنان برای بازگشت به جبهه دعا میکرد تا اینکه مجدداً به جبهه اعزام شد و به آرزوی دیرینه خود رسید.
برادر شهیدم با اینکه 2،3 ماه از ازدواجشان نگذشته بود و با اینکه دست چپش تا حدود 30% از کار افتاده بود لقای پروردگارش را بر همه چیز ترجیح داد و مرگ سرخ را انتخاب کرد نه مرگ زرد را.
برادر شهیدم بیشتر خصوصیات پدر شهیدم را به ارث برده بود و عاقبت هم او مانند پدر شهیدم به درجه رفیع شهادت رسید.
📝پاسدار علی اکبر مومنی