زمانی که بحبوحه انقلاب بود. فرمانده ژاندارمری بنام " شکیبا " مردم را زیاد آزار می داد. که شهید باشی مومنی همراه دوستانش به شکل مسلحانه در ضلع جنوبی پلدختر شکیبا را ترور میکند تا او را به قتل برسانند ولی متاسفانه شکیبا مورد تیر کلت شهید باشی مومنی قرار نمی گیرد. و جانش را سربازانش نجات می دهند.
بعد از مدتی بنا به گزارشاتی که از شهید باشی مومنی داده بودند.
شبانه ژاندارمری به منزل وی حمله میکنند. ولی شهید یک ساعت قبل از آمدن آنها اسلحه کمری خود را همراه دویست عدد فشنگ توسط همسرش مرحومه حاج مهپاره ساتیاروند به منزل همسایه شان انتقال می دهد.
و همچنین عکس امام خمینی در دیوار اتاق منزلش نصب بود که خانواده ایشان می خواهند عکس را از دید ماموران شاه مخفی کنند که شهید باشی مومنی از در آوردن عکس مخالفت میکند و میگوید: بگذار بدانند که ما پیرو خط امام خمینی هستیم.
نیروها وارد منزل شهید شدند و خانه را زیر رو کردند و هیچ اسلحه ای را ندیدند و شهید را دستگیر کردند و بعد از سه روز شکنجه از او اعترافی نکشیدن و او را آزاد کردند.
شهید باشی مومنی دست از نبرد با رژیم شاه بر نداشت و مردم خاطرات زیادی از رشادت های شهید علیه شاه دارند.
📝مسعود ساتیاروند