شهید محمد باقر علاقه زیادی به قرآن خواندن داشت و بسیار قرآن می خواند و به دوستان خود یاد می داد و مدتی که درسپاه خدمت میکرد خیلی خوش اخلاق بود و نسبت به پاسداران احترام خاصی داشت و همیشه سعی میکرد که وظیفه خود را به نحو احسن انجام دهد و دیگران را تشویق به این کار میکرد.
نماز را به موقع می خواند و زمانی که روزه بر ایشان واجب می شد انجام می داد و خیلی نسبت به برادران احترام می گذاشت و هیچ وقت نمی شد که عصبانی شود و همیشه با برادران خود مهربان بود، و این خصوصیات راهمیشه رعایت میکرد.
شهید محمد باقر و پدربزرگوارش شهید باشی مومنی در یکی از گردانها در عملیات بیت المقدس آزادی خرمشهر شرکت فعلانه ای داشتند.
شهید محمد باقر در عملیات بیت المقدس از ناحیه دست راست مجروح و به بیمارستان اهواز اعزام و بعد از پانزده روز ایشان را مداوا و از بیمارستان ترخیص می شود و در زمانی که وارد شهر پلدختر می شود پوستر شهادت پدرش را روی دیوارهای شهر پلدختر ملاحظه می کند که از همانجا میفهمد که پدرش شهید شده و در همان جا پیمان می بندد.
که باید تا آخرین قطره خون خود راه پدر شهیدم را ادامه دهم. که در این راستا اعزام به جبهه می شود و در پاسگاه زید به عنوان فرمانده یکی ازگروهانهای گردان شد و به درجه رفیع شهادت نائل می شود. که در حین عملیات ترکش خمپاره به ناحیه قلبش اصابت میکند و اورژانس اعزام و بعد از چند ساعت به در جه رفیع شهادت نائل آمدند.
📝مسعود ساتیاروند